تعلیم و تربیت جدید

نگاهی نو به تعلیم و تربیت و ایجاد لوازم این تربیت نو

 

معیار تربیت فرزندان چیست ؟
بطور کلی ویژگیهای خاصی را برای تربیت باید در نظر گرفت و الگوهای تربیتی باید دارای صفات عالیه و اخلاقی سنجیده انسانی باشد . معیاریهای نادرست و نسنجیده ، با عالیترین قواعد و دستورات هم نمی توانند به اصلاح کودکان ناسازگار بپردازند و فقط معیارهای صحیح و سنجیده است که والدین را در امر تربیت موفق خواهد کرد . در پرسشگری عدهّ ای چنین آماری را مشخص کرده اند .
30% از والدین در تربیت ، معیارهای ارزشی مانند درستگویی و صداقت و محبت را ملاک قرار داده اند .
13% استفاده از تربیت دینی .
13% براساس آنچه که خود نداشته اند در مورد فرزندان خود عملکرده اند و خواسته اند .
12% نیز علایق شخصی خود را روی کودکان عمل کرده اند .
9% بقیه عقده های فرو خفته خود را در فرزندان بیدار کرده اند .
منبع : کتاب 100 پرسش 100 پاسخ در روابط والدین و فرزندان نوشته اکرم (گیتی) حیدری
 
نویسنده: نادر ایزدپناه ׀ تاریخ: سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:تربیت فرزندان چیست,اموزش تربیت فرزندان,تربیت فرزندان,تربین,فرزندان,, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

چه چیزهائی نباید به کودکان بگوئیم ؟
بی شک همه شنیده اید که ضرب المثلی داریم که زخم شمشیر خوب می شود ولی زخم زبان خوب نمی شود و اثر روانی آن زبان گاهی تا پایان عمر باقی می ماند . بعضی کلمات از نظر ما بسیار ساده اند ولی در ذهن لطیف کودک بُرنده است . مثلاً (( برادرت از تو دقیق تر است )) اثر روانی بد عمیقی داشته و اعتماد به نفس کودک را از بین می برد ؛ در حالیکه کلمات و جملات والدین باید اعتماد به نفس به وجود آورد و وسیله ای باشد تا کودک شناخت بهتری از خود بدست آورد . بایستی دید چه کلماتی را در مقابل کودکان ادا کنند که به شخصیت و روحیه آنان لطمه ای وارد نسازد و نقص تربیتی به وجود نیاورد . متخصصین نظر دارند که هرگز کودکان را سرزنش نکنید و غر زدن و فریاد کشیدن را صحیح نمی دانند . کلمات و جملاتی که برای کودکان آزار دهنده است .
1-    اسم روی بچّه ها نگذارید .
(( نادان )) ، (( خیکی )) ، (( شلُی ))
وقتی والدین کودکان خود را با کلماتی مانند ((کودن)) ، ((بدجنس)) ((کمرو)) و غیره صدا می کنند آنان می پذیرند که این خصوصیات را دارند .
این کلمات و الفاظ آسیب شخصیتی وارد کرده و به اعتماد به نفس آنان لطمه می زنند ، لذا کودک در جمع حاضر نشده و در بازی ها شرکت نمی کند و کمتر می تواند با همسالان و بزرگترها ارتباط برقرار کند. بهتر است : از جملات مثبت و مستقیم برای تغییر رفتار کودکان استفاده کرد .
مانند (( تختت نامرتب است )) (( هوا سرد است بدون کاپشن مریض می شوی )) .
2-    احساس طرد شدن
((من تو را از خدا نخواستم )) (( تو دیگه چه چیزی بودی خدا به من داد !)) (( برو حوصله ات را ندارم )) (( من تو را دوست ندارم )) با جمله های این چنینی فرزندان احساس می کنند در خانواده جایگاهی ندارند و کسی آنان را دوست نداشته و بفکرشان نیست ، در حالیکه انتظار دارند خانواده اقلاً خود را مسؤول به دنیا آوردن آنان بداند تا دیگران هم کودک را دوست داشته باشند . ضمناً کودکان هم آگاه باشند که به صورت یک اصل والدین فرزندان خود را بدون قید و شرط دوست دارند .
بهتر است : خانواده ها هر روز فرزند خود را در آغوش بگیرند و به آنان بگویند که دوستانشان دارند و با وجود او زندگیتان قشنگ شده است .
3-    منفی بافی
(( تو چه کودنی )) (( تو اخرش هم چیزی نمی شوی ))
کودکانی که به چنین مسایلی متهم می شوند ، هرگز موفقیتی در زندگی نخواهند داشت ؛ در حای که پیام های مثبت فرزندان را جهت داده و همه انرژی خود را برای رسیدن به آن موقعیت مصرف خواهند کرد .
وقتی که می گویید : (( پسرم قیافه دکترها را دارد )) (( دخترم خانم مهندس می خواهد بشود )) این پیش بینی ها در برنامه ریزی های فرزندان شما دخالت خواهد داشت . بهتر است : در تمام مراحل به فرزندان خود اعلام کنید ، همیشه آنان را دوست داشته و خواهید داشت و آرزوی بهروزی آنان را دارید و مطمئن هستید در آینده با برنامه ریزی صحیح می توانند از هوش خود استفاده کنند .
4-    انتظار بیشتر از توان کودک
(( تو باید همیشه 20 بگیری )) (( نقاشی فرزند من از همه همکلاسانش زیباتر است ))
چنین انتظاراتی ممکن است بیشتر از توان فرزند شما باشد و سبب گردد که اعتماد به نفس خود را از دست بدهد و نمره ها و نقاشیهایش را از شما پنهان کند .
بهتر است : همیشه قسمت پر لیوان را در فرزند خود ببینید . مثلاً (( آفرین ریاضی 18 شدی )) (( ادبیات 19 )) هرگز او را مجبور نکنید که باید 20 بگیری و یا نقاشی های او را ارزیابی نکنید . مثلاً (( بسیارنقاشی قشنگی ، عالیه )) بلکه بهتر است بگوئید که در نقاشی او چه می بینید . مثلاً (( در نقاشی تو گل می بینم ، استخر و نرده ها را می بینم . چیزهای دیگری هم بکش )) این باعث می شود که باز نقاشیهای خود را کامل تر کند ، نه اینکه بگوئید ، (( تو بهترین نقاشی )) او می داند که بهترین نیست و همین مسأله او را آزار می دهد و اعتماد به نفس خود را از دست می دهد .
5-    تقصیررا به گردن بچّه ها نیندازید .
(( بخاطر تو خواهرت را از دیدن تلویزیون محروم کردم ))
وقتی کودکی را به خاطر کاری که دیگران کرده اند مقصر می دانید و سرزنش می شود ، شما اشتباه کرده اید . بایستی هر کسی را در مقابل اشتباه خودش بازخواست کرد و مقصر دانست تا بدینوسیله احساس مسؤولیت پذیری را در او تقویت کنید .
بهتر است : در مقابل اشتباه فرزندتان عصبانی نشوید ، سعی کنید خونسردی خود را به دست آورید و از اینکه به او پرخاش کرده و محروم از تلویزیون کرده اید ، معذرت بخواهید و بگویید (( خسته ام باید خود را بیشتر کنترل کنم ))
6-    مقایسه نکنید
(( ببین خواهرت چقدر مرتب است )) (( ببین برادرت چه ساکت است ))
مقایسه فرزندان با یکدیگر سبب دشمنی و ناسازگاری در خانواده خواهد شد و شما احساس بد بودن و بی ارزشی را در او به وجود آورده اید و گاهی مقایسه های مثبت هم ضرر داشته و آرامش را از فرزند شما می گیرد و همیشه اضطرابی خواهد بود که شاید با هر کاری انجام دهد مورد مقایسه قرار بگیرد .
بهتر است : (( تو به قدر خواهرت مرتب هستی )) (( نمره هایت از سال گذشته بهتر شده )) این نوع مقایسه که فرد با خود مقایسه می شود مؤثرتر برای پیشرفت خواهد بود .
7-    خجالت زدگی
(( در سن تو خجالت دارد که از یک سوسک بترسی ، این کار بچّه هاست ))
خجالت دادن فرزند سبب می شود که کودک احساس کند ضعیف است و قدرت اینکه بر سوسک پیروز شود ، ندارد . این مسأله او را خجالت می دهد و موجب از دست دادن روحیه او شده و شب اداری پیدا می کند و صبح هم این شب اداری را به طریقی ( وارونه کردن تشک ) پنهان می کند تا از تحقیر خود بکاهد .
بهتر است : (( اصلاً ناراحت نشو ، تو بزرگ شده ای )) تو حق داری ، سوسک و موش شاید چندش آور باشد.
8-    نفرین و ناسزا نگویید
(( خدا تر از من بگیرد )) (( خدا تو را نبخشد ))
هرگز کودک را مورد طعن و لعن قرار ندهید ، او احساس بدی از خود پیدا کرده و نسبت به واکنش شما حساس می شود و از شما کینه به دل می گیرد .
بهتر است : کار اشتباه او را با پیامی مثبت گوشزد کنید . مثلاً (( اتاقت را تمیز کن تا خودت از آن لذت ببری و کمتر حوصله ات سر برود )) .
9-    تهدید نکنید
(( اگر مشقهایت را ننویسی از دیدن تلویزیون محروم خواهی شد )) از ترساندن کودکان با جملات خود پرهیز کنید . زیرا تهدید ترس به وجود می آورد و احساس نا امنی در محیط ایجاد می کند . در مقابل بعضی از کارهایی که انجام می دهد ، او را تهدید نکنید (( اگر به حمام نروی ، تو را با خود به مهمانی نخواهم برد و تنها باید در خانه بمانی )) این تنها ماندن برای او ناراحت کننده است زیرا همیشه احساس نیاز به والدین را دارد .
بهتر است : همیشه به فرزند خود هشدار دهید نه تهدید کنید . هشدار واقعی و معقول مؤثرتر است .گ
10-اشتباهات
گاهی والدین از کوچکترین خطا ، بچّه ها را مقصر می دانند و احساس گناه می کنند و این احساس گناه بچّه ها را آزار خواهد داد و گاهی باور می کنند که مقصر هستند . این احساس گناه های بی حد سبب می شود که احساس تعهد در آنان از بین برود .
بهتر است : بگوئید هرگز بدون اطلاع خواهرت دست به وسایل او نزن . همانطور که دوست نداری خواهرت بدون اجازه تو از وسایلت استفاده کند .
منبع : کتاب 100 پرسش 100 پاسخ در روابط والدین و فرزندان نوشته اکرم (گیتی) حیدری
 
نویسنده: نادر ایزدپناه ׀ تاریخ: سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:تربیت فرزندان چیست,اموزش تربیت فرزندان,تربیت فرزندان,تربین,فرزندان,, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

چگونه با فرزندان خود به تفاهم برسیم و نیازها و دردهایشان را بشناسیم ؟
در روان شناسی غربی ، تأکیدی می شود که برای رسیدن به تفاهم ، اول باید مفهوم کلمه ی (( ایمپاتی))1 به معنی (( درد آشنائی )) توجه کنیم .
ننقل قول است از مادری که برای رفع حوصله سر رفتگی دختر کوچکش ، او را به فروشگاههای بزرگ شهر می برد ، ولی باز در کودک خود احساس نا آرامی می دید و از اینکه دخترش با دیدن این همه اشیاء و کالاهای رنگین و درخشان بی حوصله است ، عصبانی می شد .
تا اینکه یک روز به همراه دخترش ، هنگام گشت زنی در فروشگاه بند کفش دخترش باز شد و آنگاه که خم شده بود تا بند کفش وی را ببندد ، در آن حالت که اندازه و هم قد دخترش شده بود ، متوجه گردید که در آن حالت نشسته و با آن میزان قد ، تنها پایه میزها ، به جای آن همه اشیای رنگین فروشگاه را می بیند و دریافت که در این همه مدّت ، دخترش نیز در این قبیل مکان ها ، فقط پایه میزها را به جای اشیای روی آنها می دیده است و چون هیچ منظره یا چیز جالبی را مشاهده نمی کرد ، طبیعی است که حوصله اش بیشتر سر رفته باشد و تازه مادر دریافت که همه عصبانیت های او نسبت به فرزندش نیز بیهوده بود .
بعد از این احساس (( درد آشنائی )) بود که هر گاه او به فروشگاه می رفت بچه اش را به بغل می گرفت و کودک با مشاهده کالاها و عروسک های رنگارنگ شادی می کرد .
از گرفتاریهای پدر و مادر این است که کمتر می توانند با فرزندان خود ] ارتباط مناسب برقرار کنند و یا زبان مشترکی داشته باشند و این به آن سبب است که پدر و مادرها ، به هنگام گفتگو با فرزندان خود ، به پایه سن ، موقعیت ، تحصیل و تجربه های خود برخورد می کنند ، در صورتی که درک مناسب از کودکان آنگاه میسر می شود که پدر ومادر خود را در موقعیت فرزندان خویش احساس کنند . به گونه ای که به طور مثال دریابند داشتن یک دوچرخه برای نوجوان 12-14 ساله با احساس خطری که والدین از داشتن دوچرخه برای فرزندشان دارند ، بسیار متفاوت است . بنابراین در یک برخورد کاربردی ، باید برای درک نزدیک بد واقعی از هر کس ، بکوشیم تا در یک فاصله زمانی کوتاه مدّت ، خود را جای او احساس کنیم . یعنی به موقعیتهایی که آن فرزند ، همه جانبه با آن درگیر است ، پی ببریم .
ارزیابی ، همواره نباید بر پایه ی برداشت های شخصی و ذهنیت و شناخت والدین صورت گیرد ، بلکه به نیازها و دیدگاههای برآمده از فشارهای درونی فرزندان خویش هم لازم است توجه نماییم .
همیشه با نه گفتن و مخالفت کردن ، بچّه ها قانع نمی شوند و تمکین شان هم در چنین مواردی ، چه بسا پی آمدهای ناگوار و زیان باری داشته باشد . باید با آنان به گفت و شنود نشست و آرام و قانع شان ساخت .
منبع : کتاب 100 پرسش 100 پاسخ در روابط والدین و فرزندان نوشته اکرم (گیتی) حیدری
 
نویسنده: نادر ایزدپناه ׀ تاریخ: سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:تربیت فرزندان چیست,اموزش تربیت فرزندان,تربیت فرزندان,تربین,فرزندان,فرزندان,تفاهم, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

چرا بسیاری از والدین از تربیت فرزندانشان راضی نیستند ؟
از قدیم روش تربیتی خانواده ایرانی این بوده است که هر بچّه ای در بزرگی ، هویت و تشخّص ملی اش را دارا باشد و نشان بدهد . با ادب و فرهیخته بار آید . از دانشگاه فارغ التحصیل شود . ازدواج موفق داشته باشد و برای خانواده اش اعتبار و افتخار کسب کند .
همین توقع احترام انگیز که توقع بسیار شاق و سنگین برای اکثریت فرزندان خانواده هاست ، باعث می شود که والدین در تمام مدت عمر غصه بخورند و از ناسازگاریهای بچّه ها شکایت داشته باشند و بچّه هایشان را نیز همه ی عمر ، به رنج و عذاب و دلهره دچار سازند .
در بیشتر کشورها ، حداکثر انتظار خانواده ها از فرزندانشان این است که آنان وارد اجتماع شوند و خوب پول در بیاورند . بقیه امور را به خودشان وا می گذارند که این خود تحلیل دیگری را می طلبد و از این بحث خارج است .
در صورتیکه در خانواده های ایرانی ، والدین در طول دوران طفولیت و خردسالی و سالهای تحصیلی شان ، بلکه پس از تشکیل خانواده جدید هم ، به آنان امر و نهی می کنند و در زندگیشان حضور فعال دارند . این خود باعث ناراحتی و سلب آزادی و آسایش فرزندان و رنجش و ناراحتی والدینشان می گردد .
هر روانشناسی با کنترل زیاد بچّه ها مخالف است . اصولا انسان موجودی نیست که زیر پوشش کنترل زندگی کند . فرزند در حد شایستگی هایش باید آزادی داشته باشد . باید در کارهایش نظارت داشت ، نه همواره دخالت کرد . باید به بچّه کوچک یاد داد که چگونه راه برود و غذابخورد و اگر غذا خوردن را یاد گرفت ، باید سایر مسایل را به درجه ی اهمیت و ضرورت ، به او آموخت نه اینکه بجای او حرکت کنیم و تصمیم بگیریم و او را به خود وابسته کنیم و یا به یک آدم معلوم روانی تبدیل نمائیم .
ریشه بیشترین نارضایتی های والدین از فرزندانشان ، از همین مسائل جزئی سرچشمه می گیرد . باید درست اندیشیدن را آموخت ، نه بجای آنان فکر کرد . والدین با فرهنگ های گوناگون ، هر یک می خواهند فرزندی با تربیت و متناسب با آرزوهایشان بزرگ کنند و این مشکل است . بچّه ها هم آرزو و اهدافی دارند که ممکن است با آرزوها و خواسته های والدینشان مطابقت نداشته باشد و مهمتر اینکه از حدود استعداد و ذوق و توانائیشان بیرون باشد . پس چنانچه همه والدین آرزو داشته باشند که فرزندانشان پزشک و مهندس شوند ، چرا باید این زیاده طلبی خود را به بخت بد خویش نسبت دهند و یا فرزندانشان را بی تربیت و قدر نشناس بدانند .
باید نگاه والدین نسبت به فرزندان تغییر یابد .
اگر نیاز هر گروه سنی از فرزندان خویش را بشناسیم ، قطعی است از لحاظ نیازهای بیولوژیکی و روان شناختی و جامعه شناختی توقعاتمان را تعدیل خواهیم کرد و بدون اینکه سبب گمراهی و گرفتاری بچّه های ما شویم ، آنان را در رسیدن به آرزوهایشان و ادامه تحصیلاتشان براساس ذوق و توانائی جسمی و روحی شان یاری خواهیم داد .
منبع : کتاب 100 پرسش 100 پاسخ در روابط والدین و فرزندان نوشته اکرم (گیتی) حیدری
 
نویسنده: نادر ایزدپناه ׀ تاریخ: سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:تربیت فرزندان چیست,اموزش تربیت فرزندان,تربیت فرزندان,تربین,فرزندان, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

تأثیر بازی پدر با فرزندان در روحیه شان چیست ؟
موضوع بازی والدین بویژه پدرها با بچّه ها اهمیت خاصی دارد .
بازی پدر با فرزندان چه از نظرجسمی و چه از نظر روانی اثرات مفید ماندگار در آنان باقی می گذارد و می توان گفت که اصولا آنان را می سازد .
پدر در حین بازی ، به بچّه ها کمک می کند که لغات زیادتر یاد بگیرند و معلومات پیشتری کسب کنند و چگونگی معاشرتها و حس همکاری و حسن رقابت را بیاموزند و قوانین و لزوم رعایت آنها را بشناسند . بدین جهت در سایه ی تکرار بازیها ، چه از لحاظ ایجاد رقابت سالم در محیط مدرسه و اجتماع با همسالان و همکاران ، و چه از جهت تحصیل مهارتهای لازم برای فرزندان بسیار آموزنده و ضروری است .
اثرات مفید بازی پدرها با فرزندان ، تنها به بچّه هایشان بر نمی گردد بلکه در تلطیف روحیه و تعدیل رفتار خودشان هم مؤثر است . بزرگ کردن بچّه ها و بازی با آنان ، احتیاط در رفتار و بذل عاطفه و فداکاری پدر را طلب می کند و در مجموع نظم و تلاش هر چه بیشتر و رضایت آسایش همگان را فراهم می آورد .
در یک بررسی معلوم شده است : دو سوم جوانانی که حدود 21 سال سن داشته اند ، مایل بودند با پدر خویش بازی کنند . در حالیکه مادرها در سطح پایین تری با فرزندانشان بازی می کنند و یا بیشتر سعی دارند از بچّه هایشان محافظت کنند تا صدمه نبینند ، پدرها با همه مهری که به فرزندان دارند ، این چنین عمل نمی کنند .
منبع : کتاب 100 پرسش 100 پاسخ در روابط والدین و فرزندان نوشته اکرم (گیتی) حیدری
نویسنده: نادر ایزدپناه ׀ تاریخ: سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:تربیت فرزندان چیست,اموزش تربیت فرزندان,تربیت فرزندان,تربین,فرزندان,بازی پدر با فرزندان, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تربیت ، اجتماعی کردن نیست

هر گاه صرفا برای زندگی اجتماعی آماده شویم از ادراک کلیت مفهوم زندگی غافل خواهیم شد.

—            اجتماعی کردن روشی برای خارج ساختن آدمی از دایره استقلال و تفرد و وارد ساختن او به دایره خواسته های دگرساخته است. واحتمال این وجود داردکه فاجعه انسان برنامه ریزی شده تحقق یابد.

—            ما نمی توانیم تعلیم وتربیت را فقط تدارکی برای اجتماعی کردن افراد طبق فرهنگی معین یاآماده کردن آنان برای زندگی حاضر بدانیم.تربیت باید شامل ارزشهایی برتر از فرهنگ های آشنا و مافوق این فرهنگ ها باشد.

—            تربیت ، بار آوردن نیست

—            خلاقیت ونوآوری زمانی فرا می رسد و اجازه ظهور و بروز پیدا می کند که ذهن آدمی اسیر هیچ گونه حس اجبار ، ترس ، سودجویی، رقابت، پیروزشدن واهداف دست ساخته دیگران نباشد.

—            تربیت تغییر دادن نیست

—            هنر مربی تغییر دادن ، شکل دادن و جهت دادن تصنعی به طبیعت کودک نیست، زیرا تربیت ، تزیین کردن و نقاب زدن بر شخصیت نیست بلکه آشکار ساختن ونمایان کردن و پرده برداشتن از چهره طبیعی وخمیرمایه فطری کودک است تا او همان شود که طبیعت و فطرتش اقتضاء میکند.

—            هر قدر تربیت بیرونی کودک کامل تر شود به همان اندازه آنها را ظاهرساز تر بارمی آورند و به او یاد می دهند که چگونه آن گونه که جامعه می پسندد خود را شکل دهند و نقش دیگران را به جای نقش خود بازی کنند.در این صورت انسان از خود بیگانه می شود.

—            بنابراین می گوییم تربیت تغییردادن نیست بلکه تایید کردن است. تایید آنچه خمیرمایه های فطری فرد حکم می کند ونه دست مایه ای که دیگران بر اساس ایده و طرح خود خواهان تغییر دادن طبیعت او هستند.

—            به هر حال وظیفه آموزش و پرورش این است که کودکان را یاری دهد که همواره خودشان باشند زیرا تنها با تایید و پذیرش خود است که می توان به فراتر از خود حرکت کرد.

—            تربیت ، عادت دادن نیست

—            برتراندراسل معتقد است هدف از تربیت پرورش انسانی است که با شک، اندیشه را از قید وبند عادات و عقاید تلقین شده آزاد نماید وبیاموزد که چگونه در وضع وحالت عدم اطمینان زندگی کند و در عین حال از اظهار نظر و اقدام خودداری ننماید.

—            هر اندازه شخص به تشکیل عادت بیشتری تن در دهدبه همان اندازه از آزادی و استقلال خویش کاسته است. واین روش خلاف تربیت عقلانی و ارادی است.

—            خلاق ترین افراد معمولا کسانی هستند که تن به عادات مکانیکی و کورکورانه نمی دهند و ذهن خود را محدود و محصور به آنچه برایشان عادت شده است نمی کنند.

—            عادت دادن اگر با اطاعت کورکورانه همراه باشد ذهن و فکر کودک تعطیل می شود و قالبها و کلیشه های از پیش تعیین شده مانع خلاقیت و تفکر او می گردد.

—            تربیت خلاق عادت را برهم میزند وحتی آن کسانی که مقدس ترین اعمال عبادی را نیز از روی عادت کورکورانه و بدون حضور قلب و اشتیاق دل انجام می دهند دین خدا را چون کالبدی بی روح تلقی می نمایند.امام علی (ع) می فرماید:برترین عبدت ترک عادت است.بنا بر این عادت در مقابل تربیت قرار می گیرد.

—            با توجه به استدلالهای فوق ، باید از هرگونه عادت در کودکان جلوگیری کرد ضمنا از از تشویش آنان در مورد عاداتشان خودداری کرد .برای بازداشتن بچه ها از تشکیل عادات بهتر است شرایط زندگی آنان یکنواخت نباشد.

تربیت ، سرعت بخشیدن به مراحل رشد نیست

سرعت در فهماندن مانع سرعت در فهمیدن می شود.

—            هرگاه سعی کنیم چیزی را زودتر از موعد طبیعی به کودکان بیاموزیم آنها را از کشف آن به وسیله خودشان باز داشته ایم .

—            نتایج پژوهشهای روان شناختی حاکی از آن است که سرعت بیش از اندازه و به دور از توانمندی وفراتر از ظرفیت طبیعی کودک فرآیند درون سازی مفاهیم آموزشی و تربیتی کودک را مختل می کند.(آنچه زود برآید دیر نپاید)

—            تعلیم وتربیت قدیم و سنتی کودک را انسان کوچکی می داند که باید هرچه زودتر به او تعلیم داد و او رابا اخلاق و رفتار بزرگسالان همانند کرد.

—            تعلیم و تربیت جدید به طبیعت ویژه کودک توجه می کند واز قوانین سرشت و رشد او مدد می جوید .

—            تربیت یک طرح بیرونی و دگرساخته نیست که هرچه سریعتر محتوی خودساخته را وارد ذهن کودک کنیم ، بلکه یک امر تکوینی ، تدریجی و فطری است که آهنگ و سرعت طبیعی خودش را دارد .و هرچه با تاخیر منطقی و آهستگی کیفی پیش رود در بلند مدت نتایج پایدارتری خواهد داشت.

—            اگر خواهان ذهنی فعال ، پویا ، خلاق و واگرا هستیم باید به جای حفظ کردن دانسته ها به خلق مجهولات اقدام ورزیم.

در تفکر واگرا ذهن آدمی ”قالب زدا ” است و در تفکر ” همگرا ” ذهن آدمی ” قالب ساز“ است.در اولی ذهن مساله مدار است ودر دومی پاسخ مدار . در اولی هدف رشد کمی وتراکمی ودر دومی هدف رشد کیفی و عمقی است.

—            اساس تربیت درونی و باروری خرد و تعقل نه ارائه آموزشهای پی درپی بلکه تحریک قوه کنجکاوی است.

بنابراین معلم باید به جای سرعت بخشیدن به مراحل رشد و آموزش ، نقش تحریک کننده این انگیزه طبیعی را داشته باشد.

تربیت ، آموزش دادن نیست

—            هرگاه چیزی را به کودک آموزش می دهیم مانع می شویم تا خود آن را شخصا اختراع و یا کشف کند.(پیاژه)

—            در تعلیم و تربیت فعال طرح موقعیتهای مبهم در فضای آموزشی وپرورشی مهمتر از ارائه موقعیتهای معلوم است زیرا تنها در موقعیتهای مبهم است که ذهن دانش آموزان تحریک می گردد واز تعادل ایستا خارج می گردد.

—            هنر یک معلم ارائه پاسخها نیست بلکه طرح سئوالهای خوب است.به تعبیر پیامبر(ص) سئوال نیکو نصف دانش است.

—            تربیت را باید از آموزشهای مستقیم و یاد دادن های یکسویه که آن را به ماشین انتقال و معلومات به دانش آموزان تبدیل کرده است نجات داد.

—            باید جریان و نحوه فهمیدن مهم تر از نتیجه فهمیدن باشد حتی اگر این جریان با تاخیر و وقفه های طولانی همراه باشد.

—            نخستین اصل در آموزش و پرورش جریان مدار ، تقویت خودرهبری و خودانگیختگی است.

—            ما باید به جای آموختن دانسته ها به فراگیران ، در باره نادانیهایمان بحث نماییم.

—            کودک نباید علوم را بیاموزد بلکه باید آن را کشف کند.

—            تربیت شکل دادن نیست

—            حال آن که تربیت شکل دادن شخصیت کودکان بر اساس قالبهای از پیش تعیین شده بیرونی نیست و ما حق نداریمکودکان را طبق ایده ها و قالبهایی که خود تراشیده ایم ، تربیت کنیم بلکه هر فردی خود منحصر به فرد است وباید به گونه ای متفاوت از دیگری تربیت شود.

—            انسان به جای این که شکل داده شود باید شکل یابدو تفاوت بین شکل دادن و شکل یافتن ، فعال بودن فرد است که در فرایند شکل یافتن خود فرد از درون و نه از بیرون و توسط دیگران شکل می یابد.

—            اصالت انسان در تربیت ، مهمترین اصل تربیتی است و حال آن که طرحهای تربیتی غالبا منهای انسان است ودر حقیقت در غیاب انسان تهیه می شوند.(مطهری،مرتضی، )

—            بعضی صاحبنظران از جمله دیویی، معتقدند نباید برای تربیت ، هدفهای ثابت و از پیش تعیین شده ای قرار دهیم. زیرا تعیین اهداف نوعی پیش دستی نسبت به آینده است و آینده محاط در دنیای ناپایداری است.

—            به نظر دیویی طرحهای بیرونی و تحمیلی که منجر به شکل دادن شخصیت کودک مطابق با اهداف از پیش تعیین شده می شود واجد دو خطر اساسی است:

—            اول : سبب محروم کردن آنها از به کاربردن هوش و حس پیش بینی ، یعنی تنظیم افعال با توجه به نتایجی که بر آنها متصور است می باشد.

—            دوم: هدفهای تحمیلی از خارج ، به تدریج به صورت هدفهای انعطاف پذیر در می آیند مادام که هدف ، زاییده فعالیتهای سیاسی و متغیرفعلی نباشد نتایج حاصله ملاک تشخیص اعتبار آن نمی تواند باشد به همین جهت معمولا عدم موفقیت دانش آموزان در نیل به هدفهای موردنظر به فساد طبیعت کودک نسبت داده می شود تا به عدم مطابقت وسایل و غایات.بنابراین اقدام تربیتی باید مستقل باشد.

—            هرقدر دخالت و شکل دادن رفتار از بیرون بیشتر باشدخودرهبری و خودکنترلی که عامل مهم تربیت فعال است خاموش می گردد.از این رو فرزندان خانواده هایی که فرزندانشان را به طور دائم تحت حمایت و حفاظت خود دارند وسعی در شکل دادن افکار و حرکات و اعمال آنها دارند،نه تنها آن قالبها و طرحهای بیرونی را درونی نمی کنند ، بلکه آنچه را که در درون خود نیز دارند باشکل دادنهای بیرونی نادیده می گیرند.

—            اریکسون معتقد است والدین باید دریابند که وظیفه آنها شکل دادن به کودک نیست بلکه کودکان بایدمطابق یک طرح درونی(اصل اپی ژنتیک) رشد و نمو پیدا کنند.

—            تربیت دخالت کردن نیست

—            موثرترین دخالت در تربیت کنار کشیدن از تربیت است.امیل شارتیه می گوید : ” اگر می خواهید فرزندانتان نسبت به مسئولیت هایشان بی تفاوت نباشند سعی کنید نسبت به مسئولیتهای آنها بی تفاوت باشید.

—            اگر ما در کار فرزندان دخالت کنیم ،به جای آنها تصمیم بگیریم،به جای آنها نگران باشیم و مضطرب شویم خود بخود آنها به افرادی تبدیل می شوند که دیگر هیچ گونه احساس مسئولیتی از خود نشان نمی دهند و همه امور را به ما وامی گذارند. واین واگذاری همراه با بی تفاوتی و وانهادگی در تمام امور خواهد بود.

—            والدینی که علاقمندند فرزندان مستقل ، آزاد،خودکار ،خودرهبر و مسئول داشته باشند، باید حتی الامکان از دخالتهای پیدرپی،تحکم و دستورات دیکته شده بپرهیزند تا کودکان از طریق فراهم نمودن زمینه های مناسب از همان ابتدا حس مسئولیت پذیری و کفایتهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی را در خود پرورش دهند.

—            کودکان مانند نهالهایی هستند که طبیعت نیروی حیاتی رشد و کمال را در درون آنها به ودیعه نهاده است و این نیروها به طور طبیعی با پیمودن مراحل طبیعی جلوه گر می شوند. بنا براین مربی باید به این نیروهای طبیعی اجازه شکفتن دهد و تنها راهنمایی و هدایت نماید و نه دخالت.

—            هدایت به منظور رمزگشایی از طبیعت است که ما کمک کنیم تا رموز طبیعت را کشف کندو خود بخواند نه این که ما رموز طبیعی را برایش بخوانیم. او باید خود حرکت کند نه ما او را راه ببریم،انتخاب کند نه برایش انتخاب کنیم.

—            البته دخالت نکردن به معنای بی تفاوتی کامل و رها شدن کامل کودک نیست بلکه همواره باید هدایت کننده و راهنمای نامرئی و غیرمستقیمی برای او باشیم.

—            پیشرفتهای بشر در عصر حاضر جذاب و خیره کننده است اما هنوز ارزیابی درستی از پیامدهای انسانی و اجتماعی این پیشرفتها نداریم. آنچه مهم است این تحولات جهش زا نباید جوهره انسان، آزادی،استقلال ،کرامت ،اراده وفضایل الهی او را خدشه دار نماید.

—             آنجا که شکل دهی شخصیت آدمی در قالب دخالتهای علمی ، فنی و برنامه ریزی های ماشینی ومکانیکی و دستکاریهای زیستی و ژنتیکی هویت او را از هم می پاشد باید واکنشهای انسانی برای نجات انسانیت انسان نشان داد. حتی اگر این دخالتها به نام تربیت و به قصد پیشرفت و به نیتارتقاء دانش انسان باشد.

—            تربیت شکوفا کردن استعدادها نیست

—            در تربیت کودک مانند یک گل باید غنچه خود بشکفد وشکافتن آن توسط باغبان خطاست.آنچه که در تربیت کودک مهم است تکیه بر خودفعالی ، خودجوشی، خودانگیختگی ، خودیابی و خودرهبری اوست تا از این طریق به مقصود نهایی که کمال مطلوب است دست یابد.

—            به قول سقراط ما انسانها همه آبستن حقیقتیم و نقش مربی مانند نقش یک قابله است که خود نمی زاید بلکه زمینه لازم برای زاییدن حقیقت درون کودک را فراهم می نماید بنا براین زایش و خلق از خود متربی است نه مربی.

—            در  واقع شکوفانیدن مانع شکفتن استعدادهاست. به قول رابین بارو معلمان بایدبه جای تحمیل نگرشها و خصوصیات از پیش معین شده به کودک ، استعدادهای درونی او را اجازه شکفتن دهد.َ

—            تربیت الگو دادن نیست

—            الگو دادن از بیرون مانع الگویابی از درون می شود.وظیفه مربی ارائه یک جانبه الگوهای از پیش تعیین شده به متربی نیست بلکه فراهم نمودن شرایطی است که او با میل درونی و از روی نیاز الگوهای مورد نظر خود را در جامعه و در محیط آموزشی وپرورشی خود کشف کند و نه اینکه با تبلیغات و تشویقات و پاداشها آن را بپذیرد.

—            هنر مربی این است که کاری کند که متربی الکوهای متعالی مورد نظر را خود کشف کند و با آنها همانندسازی کند نه تقلید . زیرا تقلید یک فرایند خودآگاه و مصنوعی و کلیشه برداری مکانیکی و بیرونی از رفتار دیگری است که در ساختار درونی فرد پایه ندارد ویک اقدام ظاهری است. اما همانندسازی یک فرایند ناخودآگاه ، طبیعی و درونی شده است که الگوی پذیرفته شده را در بنیادی ترین و پنهان ترین لایه های شخصیت فرد رسوخ می دهد.

—            در الگو دادن مربی برای افراد به طور اجباری و یا با دادن تشویقهای بیرونی الگو تعیین می کند اما در الگویابی ، متربی خود شخصا برای کمال بخشیدن به نیازهای فطری و شکوفایی تمامیت خویش الگوهای مورد نظر را کشف و با آنها همانندسازی میکند.

—            ما باید ترتیبی اتخاذ کنیم که چهره های مطلوب و مورد تایید، خودبخود و به طور طبیعی و تکوینی محبوب جوانان واقع شوند و آنها از روی انگیزه های درونی  ونه انگنها را داشته باشند و اگر قبل از انجام این ترغیب ، دائما به تبلیغ الگو بپردازیم ، مانند این است که فردی احساس گرسنگی نمی کند و ما به او غذا می دهیم . این رفتار اشتهای اندک او را هم کور می کند.

—            تربیت برخوردار ساختن نیست

—            هنر مربی ، محروم ساختن کودک از پاسخها ، محرکات و امکانات آماده است تا او به واسطه تلاش و بر اساس تحریک نیاز آنچه را می خواهد ، با دست خویش و تلاش و رنج سازنده بجوید.

—            اولین و سازنده ترین مربی کودک ، رنجها و زحمتهایی است که در جریان رشد خویش تحمل می کند ، زیرا آدمی تنها در برخورد با مشکلات و موانع است که خود را می یابد.

—            کودک باید یاد بگیرد که آنگونه به حوادث و موانع محیط پیرامون بنگرد که تلخ ترین و دردناک ترین آنها را هوشیار کننده و سازنده وجود خویش بداند. او باید یاد بگیرد که چگونه قدرت را از درون ضعف ، و نعمت را از درون محنت و آسایش را در خلال سختی ، و بی نیازی را از درون محرومیت ، و امنیت را از درون ناامنی جستجو کند. وظیفه بزرگسالان فراهم کردن شرایطی است که کودک با این موانع و مشکلات ،هرچند مصلحتی و ساختگی برخورد نماید و او را کمک نماید که خودش این مشکلات را حل نماید.

—             

—            بعضی والدین برای این که فرزندشان را خوشبخت کنند دائما سعی می کنند به تمامی خواسته های فرزندشان پاسخ دهند و همه نیازهایشان را رفع کنند و محیط آنها را از هرگونه رنج و مشکلی دور دارند. چنین کودکانی موجوداتی بدبخت ، شکننده ، مفلوج و بی کفایت خواهند بود که در برخورد با کوچک ترین حوادث و کمترین مشکلات خود را باخته و احساس یاس و شکست می کنند.زیرا یاد نگرفته اند شکیبایی کنند. بنابراین تربیت بلا محوری را جایگزین تربیت نازپروردگی نماییم.

—            البته هدف مربیان و والدین همیشه این نیست که کودک را به زجر و شکنجه وا دارند، بلکه هدف آبدیده کردن او در برابر زندگی است که این نوع تربیت در واقع فراهم کردن زندگی لذت بخش است زیرا زمانی فرد احساس لذت و خوشبختی می نماید که در برابر دشواریها نه تنها نبازد بلکه احساس آسایش و گشادگی نماید همانطور که خداوند فرموده است: با سختی و دشواری ، آسایش و گشایش است. فان مع العسر یسرا.

 

تربیت نصیحت کردن نیست

—            بخش عمده ای از شخصیت انسان در آن دسته از رفتارهایی شکل می گیرد که به صورت غیرکلامی ، پنهان و خاموش ارائه می شود و بخش اندکی از اثرگذاریهای تربیتی آن هم در سطح گذرا و ناپایدار از طریق زبان و در قالب نصیحت و پند و اندرز حاصل می شود.

—            همانگونه که نوازش کردن،تب را درمان نمی کند،گفتن و نصیحت نیز نه جهل را درمان می کند ونه مشکلات شخصیتی و رفتاری اش را.

—            در بعد آموزشی ، هنر معلم این نیست که دائما در پی انتقال و تحمیل اطلاعات و دانسته های علمی به دانش آموزان باشد بلکه هنر اصلی و ظریف معلم ، ایجاد عشق به دانستن ، کشف کردن وخلق کردن در یادگیرنده است و فراهم نمودن محیط تفکر و تعمق برای کودکان است. 

—            مشکلات و ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری هم با نصیحت درمان نمی شوند بلکه با اعمال و رفتار ما قابل اصلاح و درمان هستند. مثلا هیچ گاه با نصیحت نمی توان بیمار افسرده ای را وادار به نشاط و شادمانی نمود بلکه با فراهم نمودن شرایط لازم می توان احساس مفید بودن را در وی به وجود آورد وزمینه موفقیت و پیروزی او را فراهم نماییم تا به خود اعتماد پیدا نماید و افسردگی اش درمان شود.

—            بنابراین ما باید زبان کردار را جایگزین زبان گفتار نماییم . زیرا زبان رفتار ، زبان حال ، زبان احساس ، عواطف و هیجان است. و آنچه که در پس گفتار ما از طریق حالات و هیجانات و رفتار ما منتقل می شود بسیار قوی تر و گویاتر از تمامی عباراتی است که در متن گفتار ما بیان می شود.

تربیت پاسخ به نیاز نیست

—            سقراط گفته است: هدف تربیت ، ایجاد نیازاست و نه رفع نیاز و امیل شارتیه نیز گفته است : هنر معلم ، گرسنه کردن فکر و ذهن کودک است تا او با احساس گرسنگی ، خود شخصا برای سیر کردن ذهن خود به کوشش واداشته شود.

—            هنر معلم ، تحریک کنجکاوی است نه ارضاء آن ، تشدید نیاز است نه تخفیف آن ، طرح مسئله برای تحریک نیاز به دانستن است نه حل مسئله برای ارضای نیاز به دانستن . در واقع همه اختراعات و کشفیات و ابداعات بشری ریشه در تحریک نیازها داشته است.

—            طبق اصل تعادل جویی ”پیاژه“ ، هرگاه بر اثر محرک درونی یا بیرونی ، تعادل یا سکون درونی موجود بر هم زده شود، نیاز ، که خود نوعی احساس کمبود و نقصان در فرد است تولید نیرویی به نام سائق می کند تا موجود زنده برای رفع نیاز و جبران کمبود به تلاش و فعالیت وا داشته شود . پس لازمه پیشرفت و تکامل ، برهم خوردن تعادل اوست.

—            روی آوردن صاحبنظران تعلیم و تربیت به شیوه های جدید مسئله محور به جای شیوه های پاسخ مدار در همین راستا است .

 

تربیت نقش بازی کردن نیست

—            تربیت یک جریان درونی ، پنهان ، وجودی ، طبیعی و غالبا غیر عمدی است و با نقش بازی کردن و صحنه پردازی متفاوت است. اگر خود افرادی تربیت نایافته باشیم و بخواهیم در ظاهر نقش افراد تربیت شده را بازی کنیم . چنین روشی نه تنها کمکی به تربیت کودکان نخواهد کرد بلکه آنها افرادی متظاهر و دروغگو و از نظر شخصیتی چندسویه و چندگانه بار می آیند.

—            فرزندان ما در جریان هماندسازی با شخصیت ما ، آن بخش از وجود ما را همانندسازی می کنند که جزو طبیعت و منش ذاتی ماست. پس اگر خواهان تربیت صحیح فرزندان هستیم باید تربیت کنندگان قبلا تربیت شده باشند تا تربیت شوندگان به خوبی تربیت شوند.

 

برگرفته از کتاب "تربیت چه چیز نیست " اثر ارزشمند دکتر عبدالعظیم کریمی

نویسنده: نادر ایزدپناه ׀ تاریخ: پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:تربیت فرزندان چیست,اموزش تربیت فرزندان,تربیت فرزندان,تربین,فرزندان,تربیت چیست؟, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , izadpanahnader.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com